سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
 تعداد کل بازدید : 66949

  بازدید امروز : 12

  بازدید دیروز : 0

توکل به خدا - ظهور

[ خانه | ایمیل |شناسنامه | مدیریت ]

 

 

لینک دوستان

لوگوی دوستان












 

درباره خودم

توکل به خدا - ظهور
مدیر وبلاگ : ب.م[17]
نویسندگان وبلاگ :
نسیم صبا
نسیم صبا (@)[1]


« هنوز در سفرم. خیال می کنم در آب های جهان قایقی است و من - مسافر قایق – هزارها سال است سرود زنده دریانوردهای کهن را به گوش روزنه های فصول می خوانم و پیش می رانم. مرا سفر به کجا می برد ؟ کجا نشان قدم ناتمام خواهد ماند و بند کفش به انگشت های نرم فراغت گشوده خواهد شد ؟ کجاست جای رسیدن ، و پهن کردن یک فرش و بی خیال نشستن و گوش دادن به صدای شستن یک ظرف زیر شیر مجاور ؟ و در کدام بهار درنگ خواهی کرد و سطح روح پر از برگ سبز خواهد شد ؟ شراب باید خورد و در جوانی یک سایه راه باید رفت ، همین.

 

لینک به لوگوی من

توکل به خدا - ظهور

 

حضور و غیاب

یــــاهـو

 

آوای آشنا

 

دل نوشته ها

سال روشنایی86

 

جستجوی سریع

 :جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

 

اشتراک

 

 

غریب، کسی است که دوستی ندارد . [امام علی علیه السلام ـ در وصیّت خویش به امام حسن علیه السلام ـ]

توکل به خدا

نویسنده:ب.م::: دوشنبه 86/2/24::: ساعت 5:32 صبح

توکل به خدا و صبر چقدر زیبا و هماهنگ ، وقتی که از ته دلت به خدا توکل داشته باشی و همه چیز رو به دست اون سپرده باشی و امیدوار باشی به لطف بیکرانش که بی حد وحسره. اون موقع که فقط صبر می تونه این احساس تو رو کامل کنه وباید صبور بود. صبر خیلی قشنگه .

درسته می دونم  سخته و هر کاری شروعش برای یه تازه کار سخته ولی امکان پذیره .این تجربه من در یه چیز کوچیکه ،  صبر یک حقیقت شیرینه .

1.یه روز که تصمیم به انجام کاری داشتم وهمش دلم می خواست اون کارو انجام بدم صبر کردم  چند لحظه صبرکردم  و گفتم خدایا ای خدای خوبم تو به همه چیز آگاهی و می دونی خیر و صلاح ما چیه و بعد تسبیحمو برداشتم و چشمهام رو بستم ومقدار نا معینی از تسبیح رو گرفتم و بعد گفتم اگه یکی بود انجام میدم واگه دوتا بود نه و بعد با صلوات کارمو شروع کردم و دیدم دو اومد خیلی دلم می خواست انجام بدم ولی کاری انجام ندادم و بعد از 5 دقیقه دیدم اون کاری که من می خواستم انجام بدم و نگران بودم بدون هیچ دلواپسی انجام شد به بهترین نحو که فکرش رو نمی کردم نمی دونید وقتی با این حس روبرو شدم چقدر احساس خوبی داشتم یک شادی و نشاط درونی خیلی زیبا بود .

2.یه شب که خیلی دلم گرفته بود پیش دوستم رفتم و با هم صحبت می کردیم از بزرگی خدا و خیلی چیزای دیگه و از مشکلات و گفتم مشکلی دارم که بارها و بارها به خدای خوبم گفتم و هیچ جوابی نگرفتم و دلم شکسته بود خیلی ناراحت بودم به دوستم گفتم خدا انگاری سرش شلوغه و از ما یادش رفته ولی خدا می دونه که فقط روی زبونم اومد و دوستم گفت توکلت به خدا باشه خدا خودش خیر و صلاح ما رو می دونه و به همه چیز آگاهه و بعد از مدتی از هم جدا شدیم وفردای اون روز فهمیدم به چیزی که می خواستم و به خدای خوبم گفته بودم  جوابمو گرفتم خیلی خوشحال شدم نمی دونید که چقدر شیرینه و این شیرینی و لذت رو باید تجربه کرد و چشید و از خدای خوبم به خاطر توفیقی که بهم داده واقعا ممنون که همیشه در کنارم بوده و اینقدر منو دوست داره  و تنهام نمی زاره ، شکر.می دونید وقتی چیزی رو از ته دل و با دلشکستگی از خدا خواستم خدا خودش زودتر از اونی که فکرش رو بکنم بهم داده در هر مواردی که فکرش رو بکنید و بابت همه چیز از خدای خوبم ممنونم .

خدایا هدایتم کن تا در راه رضای تو قدم بردارم تا از من خشنود و راضی باشی.

خدایا توفیق توکل به خدا و صبر و عاقبت به خیر شدن را نصیبمان بگردان.

خوشحال میشم نظراتتون رو در این رابطه یا اگه لطف کنید تجربه ای که در این زمینه دارید را در قسمت نظرات وارد کنید.

                                                                      با تشکر یا علی مدد59



دل نوشته های من

حرف های آسمانی
اه از زمونه
خدایا
[عناوین آرشیوشده]


[ خانه | ایمیل |شناسنامه | مدیریت ]

©template designed by: www.persianblog.com